استمراراًلغتنامه دهخدااستمراراً. [ اِ ت ِ رَن ْ ] (ع ق ) مستمراً. مدام . دائماً. اتصالاً. پیوسته . همواره .
استمراریلغتنامه دهخدااستمراری . [ اِ ت ِ ] (ص نسبی ) منسوب به استمرار. || (اِ) مستمری . وظیفه . مقرری .
استمراریفرهنگ فارسی عمید۱. ویژگی آنچه استمرار و پیوستگی دارد.۲. (ادبی) در دستور زبان، ویژگی فعلی که بر دوام و استمرار کاری در گذشته یا حال دلالت میکند: مضارع استمراری.
استمراریفرهنگ فارسی معین(اِ تِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) 1 - مستمری ، وظیفه ، مقرری . 2 - حالت فعلی که مفهوم دوام و استمرار آن را در زمان گذشته یا حال برساند.
اتصالاًلغتنامه دهخدااتصالاً. [ اِت ْ ت ِ لَن ْ ] (ع ق ) پیوسته . استمراراً. متوالیاً. علی التوالی . متعاقباً.
مستمراًلغتنامه دهخدامستمراً. [ م ُ ت َ م ِرْ رَن ْ ] (ع ق ) به طور مستمر. در حال استمرار. اتصالاً. استمراراً. دائماً. پیوسته . همیشه . و رجوع به مستمر و استمرار شود.