اثقابلغتنامه دهخدااثقاب . [ اِ ] (ع مص ) روشن کردن آتش . (تاج المصادر بیهقی ). برافروختن آتش : اثقب النّار. (منتهی الارب ).
اثقبدیکشنری عربی به فارسیخليدن , سپوختن , سوراخ کردن (بانيزه وچيز نوک تيزي) , سفتن , فروکردن (نوک خنجر وغيره) , شکافتن , رسوخ کردن , سوراخ , پنچر , سوراخ کردن , پنچر شدن