پولادبستلغتنامه دهخداپولادبست . [ ب َ ] (ن مف مرکب ) با پولاد استوار کرده : کشیده شد از صف پیلان مست یکی باره ده میل پولادبست . اسدی .بزیر اندرش گفتی آن پیل مست سپه کش دزی بود پولادبست . اسدی .ز گردش چ
پولادبستفرهنگ فارسی عمید۱. چیزی که با پولاد استوار شده.۲. [مجاز] دیوار یا سدی که مانند پولاد محکم و استوار باشد: ◻︎ کشیده شد از صفّ پیلان مست / یکی باره ده میل پولادبست (اسدی: ۹۳).