ورجاوندلغتنامه دهخداورجاوند.[ وَ وَ ] (ص مرکب ) ارجمند. برازنده . || دارای فره ایزدی . خداوند ارج . (فرهنگ فارسی معین ).
ورجاوندفرهنگ نامها(تلفظ: varjāvand) (اوستایی ، پهلوی) بلند پایه و برازنده و ارجمند ؛ (به مجاز) ورجمند و دارای فرهی ایزدی .
برازندهفرهنگ مترادف و متضاددرخور، زیبنده، سزاوار، شایان، شایسته، قابل، لایق، متناسب، ورجاوند ≠ نامتناسب، نالایق
دستبیلغتنامه دهخدادستبی . [ دَ ت َ ] (اِخ ) دشتبی . معرب دشتبی . بلوکی بزرگ مشترک بین ری و همدان است که منقسم می شود به دو قسمت و قسمت متعلق به همدان مشتمل بر قریب نود قریه است که یکی از آنها دستبی است . (از معجم البلدان ). دو رستاق دستبی که یکی را دستبی ری میخوانند و آن دیگری را دستبی همدان ،