ورجمندلغتنامه دهخداورجمند. [ وَ م َ ] (ص مرکب ) ارجمند. (یادداشت مؤلف ) : ورجمندی که از او ورج همی گیرد ورج نامداری که از او نام همی گیرد نام . لامعی .|| دارنده ٔ فره ٔ ایزدی . خ
صاحب تأییدلغتنامه دهخداصاحب تأیید. [ ح ِ ت َءْ ] (ص مرکب ) ورجمند. دارای فره ٔ ایزدی . مؤید : پادشاه صاحب تأیید شنید که شیخ شاه ، کرت دیگر در شروان رایت طغیان برافراشته ... (حبیب ا
ورجاوندفرهنگ نامها(تلفظ: varjāvand) (اوستایی ، پهلوی) بلند پایه و برازنده و ارجمند ؛ (به مجاز) ورجمند و دارای فرهی ایزدی .
ولغتنامه دهخداو. (حرف ) حرف بیست و ششم از حروف هجاء عرب و سی ام از الفبای فارسی و ششم از الفبای ابجدی و نام آن «واو» است و در حساب جُمّل آن را به شش دارند. در تجوید واو از حر
عزالدینلغتنامه دهخداعزالدین . [ ع ِزْ زُدْ دی ] (ع اِ مرکب ) ارجمندی دین . آنکه یا آنچه سبب عزت وارجمندی دین گردد، و آن از القاب اشخاص بوده است .