سکبینهلغتنامه دهخداسکبینه . [ س َ ن َ / ن ِ ] (اِ) سکوینه . صغبین (معرب ). سقبین . «سگاپنون » . (اشتنگاس ). صغبین . لاتینی «سگاپنوم » . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).صمغی که از گیاه سکبینه استخراج میشود و در طب از آن بعنوان مقوی و قاعده آور و ضدتشنج استفا
سکبینهفرهنگ فارسی عمیدگیاهی از تیرۀ چتریان با ساقههای ضخیم، برگهای پوشیده از کرک، گلهای زرد که بلندیش تا ۲ متر میرسد و از آن صمغی زردرنگ و تلخمزه بهدست میآید که در طب قدیم برای معالجۀ امراض معده، روده، و طحال و دفع کرم به کار میرفته.
سکوینهلغتنامه دهخداسکوینه . [ س َ ن َ / ن ِ ](اِ) سکبینه و آن صمغ نباتی باشد دوایی شبیه بخیارزه و بهترین وی آن است که برونش سفید و درونش بسرخی مایل باشد. (برهان ) (آنندراج ). رجوع به سکبینه شود.
صاغافیونلغتنامه دهخداصاغافیون . (معرب ، اِ) سکبینج است . (فهرست مخزن الادویه ). رجوع به سکبینه و سکبینج شود.