دنحلغتنامه دهخدادنح . [ دِ ] (سریانی یا آرامی ، اِ) به لغت سریانی به معنی طلوع است و مراد طلوع عیسی (ع ) است از نهر اردن ،رود معروف نزدیک دمشق . (آنندراج ) (از برهان ). از لغاتی که از آرامی گرفته شده یکی هم دنح است که اکثر نویسندگان اخبار و تاریخ آن را به صورت ذِبح تصحیف کرده اند. (از نشوءال
دنحفرهنگ فارسی معین(دِ) [ معر. عبر. اِرمی . دنحا ] (اِ.) روز ششم ماه کانون الا´خر روزة عید دنح مسیحیان است . گویند که یحیی بن زکریا، در این روز مسیح را در آب معمودیه به نهر اردن غسل تعمید داد.
شهپروانۀ مشبکDanaus plexippusواژههای مصوب فرهنگستانگونهای از شهپروانهایان و راستۀ پروانهسانان که دارای بالهایی حنایی درخشان با انشعابهای درختیشکل سیاه و درخشان است
دژینهلغتنامه دهخدادژینه . [ دَ ن َ / ن ِ ] (اِ) درفش کفشگران . (ناظم الاطباء). بیز که از آلات کفشگران است . (از لسان العجم شعوری ج 1 ورق 443). بیز. درفش .
دنیئةلغتنامه دهخدادنیئة. [ دَ ءَ ] (ع اِ) نقیصه و عیب . ج ، دنایا. (یادداشت مؤلف ). عیب و نقیصت . (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دنةلغتنامه دهخدادنة. [ دِن ْ ن َ ] (ع اِ) دابه ای است کوچک که به مورچه ماند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
دنعلغتنامه دهخدادنع. [ دَ ن َ ] (ع اِ) آنچه بیندازد شترکش از شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بیفتد از اشتر که در آن منفعتی نبود.(مهذب الاسماء). || خواری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). || فرومایگان و ناکسان . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم ا
مدنحلغتنامه دهخدامدنح . [ م ُ دَن ْ ن ِ ] (ع ص ) رام گردنده . (آنندراج ). رام . مطیع. (ناظم الاطباء). رجوع به تدنیح شود.