سغبهلغتنامه دهخداسغبه . [ س ُ ب َ ] (ص ) چیزی چرب و روغنی . (برهان ) (آنندراج ). چیزی چرب . (غیاث ). || فریفته و بازی داده شده . (برهان ) (آنندراج ) (غیاث ) : در زحیری ز سغبه ای
سغبهفرهنگ فارسی عمید / قربانزاده۱. فریبخورده و بازیداده شده؛ فریفته.۲. مسخره: ◻︎ تن خویشتن سغبه دونان کنند / ز دشمن تحمل زبونان کنند (سعدی۱: ۱۳۱).