پرش قدرتیpuissanceواژههای مصوب فرهنگستانیکی از مواد رشتۀ پرشبااسب که در آن از روی موانع مرتفع و پهن میپرند
poisonsدیکشنری انگلیسی به فارسیسموم، سم، زهر، شرنگ، مشوب کردن، مسموم کردن، چیز خور کردن، مسموم شدن، زهرالود کردن، تلخ کردن، پر کردن
تواناییدیکشنری فارسی به انگلیسیability, ability _, ably _, capacity, energy, facility, faculty, part, potency, power, puissance, sinew, skill, strength