poreدیکشنری انگلیسی به فارسیمنافذ، منفذ، روزنه، سوراخ ریز، خلل وفرج، با دقت دیدن، در دریای تفکر غوطه ور شدن
منفذporeواژههای مصوب فرهنگستان[شیمی، مهندسی بسپار ـ علوم و فنّاورى رنگ] هر سوراخ ریزی در جداره یا غشا که ماده از آن عبور کند [زیستشناسی- علوم گیاهی] سوراخی بسیار کوچک در پوست یا قشر خارجی ج
فشار منفذیpore pressure, pore-water pressure, neutral pressure, neutral stress 1واژههای مصوب فرهنگستانتنشی که در نتیجة شارة موجود در فضای خالی بین ذرات تودة سنگ یا خاک به وجود میآید