plunkدیکشنری انگلیسی به فارسیلکه دار کردن، وزش، ضربت، قار قار کردن، تلپی افتادن، صدای تند و خشن دراوردن، با صدای تلپ
pluggingدیکشنری انگلیسی به فارسیوصل کردن، برق وصل کردن، بستن، توپی گذاشتن، در چیزی را گرفتن، قاچ کردن، تیر زدن