moderateدیکشنری انگلیسی به فارسیدر حد متوسط، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن، معتدل، میانه رو، متعادل، ملایم، محدود، ارام، مناسب
کمشنوایی متوسطmoderate hearing loss, moderate hearing impairmentواژههای مصوب فرهنگستاندرجۀ کمشنوایی که در آن آستانۀ شنوایی از 41 تا 55 دسیبل است
نیمتندبادnear gale, moderate galeواژههای مصوب فرهنگستانبادی با سرعت 28 تا 33 گره در مقیاس باد بوفورت متـ . عدد بوفورت 7 Beaufort number 7
moderateدیکشنری انگلیسی به فارسیدر حد متوسط، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن، معتدل، میانه رو، متعادل، ملایم، محدود، ارام، مناسب
moderateدیکشنری انگلیسی به فارسیدر حد متوسط، معتدل کردن، ملایم کردن، اداره کردن، تعدیل کردن، معتدل، میانه رو، متعادل، ملایم، محدود، ارام، مناسب