تیرکمانگویش اصفهانی تکیه ای: tirkomun طاری: tir-o kemun طامه ای: tirkomun طرقی: tirkemun کشه ای: tirkemun نطنزی: tirkomun
تیرکمانگویش خلخالاَسکِستانی: razinka دِروی: tir andâz شالی: tir andâz کَجَلی: tir kaman کَرنَقی: səg avan کَرینی: tirkamân کُلوری: tirkâmân گیلَوانی: razinkâ لِردی: kija təfang
تیرکمانگویش کرمانشاهکلهری: tɪrkawân گورانی: tɪrkawân سنجابی: tɪrkawân کولیایی: tɪrkawân زنگنهای: tɪrkawân جلالوندی: tɪrkawân زولهای: dogel̆âško کاکاوندی: dogel̆âško هوزمانوندی: d
ترکمانیهلغتنامه دهخداترکمانیه . [ ت ُک َ نی ی َ ] (اِخ ) شکل عربی ترکمانان : و قاجاریه استراباد با ترکمانیه متفق شده سرکشی آغاز نمودند. (مجمل التواریخ گلستانه ص 8). از انتشارات اخبا
ترکمان کندیلغتنامه دهخداترکمان کندی . [ ت ُ ک َ ک َ ](اِخ ) دهی از دهستان بهی است که در بخش بوکان شهرستان مهاباد و 8 هزارگزی خاور بوکان و هفت هزار و پانصد گزی شوسه ٔ بوکان به میاندوآب
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ] (نف مرکب ) بمعنی ترک مانند است . (برهان ). ترک مانند و ماناترک . (ناظم الاطباء). و رجوع به کلمه ٔ بعد شود.
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) دهی از دهستان باراندوزچای است که در بخش حومه ٔ شهرستان ارومیه و 20 هزارگزی جنوب خاوری ارومیه قرار درد. جلگه و معتدل است و 100 تن سکن
ترکمانلغتنامه دهخداترکمان . [ ت ُ ک َ ] (اِخ ) قصبه ای از دهستان بروانان است که در بخش ترکمان شهرستان میانه و 33 هزارگزی شمال باختری میانه و 3 هزارگزی شوسه ٔ میانه تبریز قرار دارد
پلخمونواژهنامه آزادتیرکمان تیروکمان تیر کمان کوچک که با آن گنجشک میزندند یا هر چیز دیگر را.یک شعری هم در گویش مشهدی هست که میگه:با پلخمون نگاهت چوغوک دلمو زدی ای به قربونه نگاهت,ع