demobiliseدیکشنری انگلیسی به فارسیاز بین بردن، بحالت صلح دراوردن، دموبیلیزه کردن، از حالت بسیج بیرون اوردن
immobiliseدیکشنری انگلیسی به فارسیبی حرکت کردن، جمع کردن، بی بسیج کردن، ثابت کردن، از جنبش و حرکت باز داشتن، مدتی در بستربی حرکت ماندن