launchedدیکشنری انگلیسی به فارسیراه اندازی شد، انداختن، روانه کردن، اقدام کردن، پرت کردن، شروع کردن، پراندن
هواپرتابair-launchedواژههای مصوب فرهنگستانراکت یا موشک هدایتشونده یا مشابه آنها که از هواگردِ درحال پرواز پرتاب میشود یا به این منظور طراحی شده است
اَبر لجنsludge blanketواژههای مصوب فرهنگستانانبوهۀ لجنی که در پیکرۀ مشخصی از آب یا فاضلاب بهصورت آبپویاشناختی/ هیدرودینامیکی تعلیق شده باشد