26 فرهنگ

2542 مدخل


ترجمه مقاله

پخش

paxš

۱. تقسیم؛ توزیع.
۲. (صفت) پهن.
۳. (صفت) چیزی که در زیر پا یا در اثر ضربه و فشار کوبیده و پهن شده باشد.
۴. (صفت) پاشیده؛ پراکنده.
⟨ پخش شدن: (مصدر لازم)
۱. پهن شدن.
۲. پراکنده شدن.
⟨ پخش کردن: (مصدر متعدی)
۱. پهن کردن.
۲. پراکنده کردن.
۳. توزیع کردن.
⟨ پخش‌وپلا: (صفت) [عامیانه]
۱. پراکنده.
۲. ریخته و پاشیده.

۱. تقسیم، توزیع، متفرق، منتشر، نشر
۲. پهن، گسترده
۳. پاشیده، پراکنده ≠ جمع

broad, broadcast, circulation, delivery, diffuse, diffusion, diffusive, dispensation, dispersal, dispersion, distribution, division, emission, far-flung, issue, transmittal