hiresدیکشنری انگلیسی به فارسیاستخدام می کند، کرایه، اجاره، مزد، اجرت، پرداخت، کرایه دادن، استخدام کردن، اجیر کردن، کرایه کردن
retiresدیکشنری انگلیسی به فارسیبازنشسته می شود، منزوی شدن، کناره گیری کردن، کنار کشیدن، استراحت کردن، با تعظیم خارج شدن، بازنشسته کردن یا شدن، پس رفتن