glacierدیکشنری انگلیسی به فارسییخچال و فریزر، یخچال طبیعی، توده یخ غلتان، یخ رود، برف رود، رودخانه یخ
glazeدیکشنری انگلیسی به فارسیلعاب، مینا، لعاب شیشه، مهره، برق، براق کردن، بینور و بیحالت شدن، لعابی کردن، لعاب دادن، صیقل کردن