fluttersدیکشنری انگلیسی به فارسیفلاورها، لرزش، اهتزاز، بال زنی دسته جمعی، بال و پر زنی، حرکت سراسیمه، بال بال زدن، لرزیدن، در اهتزاز بودن، سراسیمهبودن، لرزاندن، پرپرزدن
flustersدیکشنری انگلیسی به فارسیفلاورز، دست پاچه کردن، گیج کردن، گرم شدن کله، اشفتن، مضطرب کردن، عصبانی کردن