یرتقنلغتنامه دهخدایرتقن . [ ی َ ت َ ق َ ] (ص ، اِ) آفریدگار. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ اشتنگاس ). رجوع به آفریدگار شود.
جغ-رتکینلغتنامه دهخداجغ-رتکین . [ ج َ غ َ ت َ ] (اِخ ) چغرتکین . یکی از سپاهیان ایلک خان . رجوع شود به چغرتکین و تاریخ گزیده ص 391 و حبیب السیر ج 2 ص 377.
رتکانلغتنامه دهخدارتکان . [ رَ ت َ ] (ع مص ) رتک . پویه دویدن شتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از تاج المصادر بیهقی ). رتک . (ناظم الاطباء). و رجوع به رَتَک و رَتْک شود.