مزدالغتنامه دهخدامزدا. [ م َ ] (اِخ ) به لغت اوستا آفریدگار و خلاق عالم . (ناظم الاطباء) : ای مزدا به ما پناه نیرومند بخش . (گاتها سرودهای زردشت ص 6). باشد که به خود ارزانی داری
مزدافرهنگ نامها(تلفظ: mazdā) به معنی دانا است ؛ (در ادیان) در آیین زرتشتی به خدا اطلاق میگردد ، اهورامزدا .
مزدعلغتنامه دهخدامزدع . [ م ِ دَ ] (ع ص ) رسا و زود دریابنده ٔ کار و درآینده در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
مزدااهورالغتنامه دهخدامزدااهورا. [ م َ اَ ] (اِخ ) (مرکب از مزدا+ اهورا). و رجوع به «اهورا» و «مزدا» و «اهورامزدا» در شود.
مزداب بالالغتنامه دهخدامزداب بالا. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القورات بخش مرکزی شهرستان بیرجنددر 74هزارگزی شمال بیرجند، و در دامنه واقع و دارای 740 تن سکنه است . آبش از قنات ، محصول
مزدااهورالغتنامه دهخدامزدااهورا. [ م َ اَ ] (اِخ ) (مرکب از مزدا+ اهورا). و رجوع به «اهورا» و «مزدا» و «اهورامزدا» در شود.
مزداپرستلغتنامه دهخدامزداپرست . [ م َ پ َ رَ ] (نف مرکب ) پرستنده ٔ مزدا. رجوع به مزدا و اهورامزدا شود.
مزداهلغتنامه دهخدامزداه . [ م َ ] (اِخ ) مزدا. خدای بزرگ آریائیها. توضیح آنکه از لحظه ٔ ورود ایرانیان به عرصه ٔ تاریخ ما به دو شکل مختلف از مذهب ابتدائی آنها برخورد میکنیم یکدسته
مزداگینهواژهنامه آزادمنطقه ای ییلاقی و سردسیر در 6 کیلومتری شرق همدان، و مرکز دهستان الوندکوه شرقی. در حال حاضر (1395) حدود 3000 سکنه دارد. تفریجان از دو واژۀ تفری و گان تشکیل شده ک