فرهنگ فارسی عمید
۱. یاوه بودن؛ بیهوده بودن؛ بیهودگی.۲. (اسم) [قدیمی] لشکر یله و سرخود.۳. (اسم) [قدیمی] کسی که بیهوده میگردد و خودسرانه کاری میکند؛ یله؛ سرخود.۴. (قید) [قدیمی] سرگشته؛ حیران.۵. [قدیمی] حالت لشکر بدون نظموترتیب را به خود گرفتن: ◻︎ داد نقیب صبا عرض سپاه بهار / کز دو گروهی بد