گویاییلغتنامه دهخداگویایی . (حامص ) عمل گویا. گفتن . سخن گفتن . حالت و چگونگی گویا. گفتگو. گفتار وگپ و زبان آوری . (از ناظم الاطباء) : هرچیزی که ملک من است در وقت گویایی من به این سوگند... ازملک من بیرون است . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 318).
پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
گَرد آبپنیرwhey powder, dried wheyواژههای مصوب فرهنگستانپودری با کمتر از 15 درصد پروتئین که از تغلیظ و خشک کردن آبپنیر به روش افشانهای تولید میشود
سهرگهthree-way cross, three-way hybridواژههای مصوب فرهنگستانگیاه حاصل از تلاقی یک رگۀ خالص و یک دورگۀ ساده بهعنوان پایۀ مادری
زنشیflapped, flap 4واژههای مصوب فرهنگستانآوایی که تنها در نتیجۀ یک بار تماس سریع یک عضو گویایی متحرک با یک عضو گویایی ثابت ایجاد شود