شفتفرهنگ فارسی معین(شَ) (ص .) 1 - ستبر، ناهموار. 2 - در اصطلاح گیاه شناسی میوة گوشتدار مانند: هلو، شفتالو، زردآلو.
خمیریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی وشتالو، اسفنجی، آبدار، گوشتدار، لِه، خمیر، کوفته، زیادرسیده، آب لمبو، کوبیده، غلیظ، نیمهمایع تخرمه، زیادپخته تجزیهشده نرم، منعطف لجنی، باتلاقی سفت، [◄ چگال 324]
مندارچهلغتنامه دهخدامندارچه . [ م َ چ َ / چ ِ ] (اِ) درختچه ای است از جنس لیگوستروم که در جنگلهای آستارا و طوالش و ارسباران یافت می شود و یک گونه ٔ آن لیگوستروم ولگار را نام برده اند که به نام «مندارچه » و «برگ نو» در آستارا معروف است . این درختچه آهک جو است وبه
زغال اختهلغتنامه دهخدازغال اخته . [ زُ اَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) میوه ای است ترش ، از زرشک تازه بالیده تر و رنگش سیاه . در شکنبه ٔ گوسپند طبخ می کنند و میخورند و خیلی لذیذ می باشد و خسته ندارد «؟» (آنندراج ). گیاهی است از تیره ٔ زغال اخته ها که جزو تیره های نزدیک