گندلیلغتنامه دهخداگندلی . [ گ ُ دُ / دِ ] (ص ) چیز گرد مانند گلوله . (فرهنگ نظام ). صحیح گندله است . رجوع به گندله شود.
چندلالغتنامه دهخداچندلا. [ چ َ ] (اِخ ) از قرای سوادکوه است و هشت خانوار سکنه دارد. (مرآت البلدان ج 4 ص 274). از دهات سوادکوه . (مازندران و استرآباد رابینو ص 156).