گزارندگیلغتنامه دهخداگزارندگی . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) شرح و تفسیر. گزارش : درخشنده حوضی ز بلور ناب بر آن راه بستند چون حوض آب گزارندگیهای کلک دبیربرانگیخته موج از آن آبگیر.نظامی .
گزارندهلغتنامه دهخداگزارنده . [ گ ُ رَ دَ / دِ ] (نف ) (از: گزار + نده ، پسوند اسم فاعل ). گزراننده . || اداکننده و گوینده . (برهان ) (آنندراج ). گوینده . (ناظم الاطباء). شرح دهنده . بیان کننده : گزارنده را پیش بنشاندندهمه نامه بر