تالابلغتنامه دهخداتالاب . (اِ) تال . (برهان ). آبگیر و استخر را در هند تالاب گویند. (فرهنگ نظام ). آبگیر و استخر وبرکه . (ناظم الاطباء). استخر. (برهان ). غدیر. کول .
تالاب رودلغتنامه دهخداتالاب رود. (اِخ ) رودی است که بدریاچه ٔ هامون ریزد و تا محل تلاقی با رود میرجاوه ، خط سرحدی ایران در بلوچستان تعیین شده است .
تالاب مصنوعیconstructed wetlandواژههای مصوب فرهنگستانمجموعهای انسانساخت، شبیه تالاب طبیعی، متشکل از آب و مواد غذایی و گونههای گیاهی و جانوری که برای تصفیۀ فاضلاب به کار میرود
تالاب رودلغتنامه دهخداتالاب رود. (اِخ ) رودی است که بدریاچه ٔ هامون ریزد و تا محل تلاقی با رود میرجاوه ، خط سرحدی ایران در بلوچستان تعیین شده است .