لغتنامه دهخدا
گامزن .[ زَ ] (نف مرکب ) قدم زن . قدم زننده . || تندرو. تیزرفتار. چنانکه پیک و اسب و غیره . اشتر گام زن . قاصد سریعالسیر. (انجمن آرای ناصری ): قبیض ؛ چهارپای گامزن . (حبیش تفلیسی ).نشست از بر باره ٔ گامزن سواران ایران شدند انجمن . فردوسی .<br