کزبرةلغتنامه دهخداکزبرة. [ ک ُ ب ُ رَ / ک ُ ب َ رَ / ک َ ب ُ رَ ] (ع اِ) گشنیز که نوعی از دیگ افزار و آن بری و بستانی باشد و معرب است . (منتهی الارب ) (آنندراج ). نباتی است از دیگ ابزارها و بری و بستانی دارد و بذرش را جلجلان گ
قزبریلغتنامه دهخداقزبری . [ ق ُ ب ُ ری ی ] (ع ص ) نره ٔ سطبر دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به قزبر شود.
علی کزبریلغتنامه دهخداعلی کزبری . [ ع َ ی ِ ک ُ ب َ ] (اِخ ) ابن احمدبن علی کزبری . ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن .عالم است و او را ثبتی است . (از معجم المؤلفین ).
تقدهلغتنامه دهخداتقده . [ ت ِ دَ / ت َ دَ / ت َ ق ِ دَ ] (ع اِ) گشنیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گشنیز و کزبره . (ناظم الاطباء). به لغت بربر گشنیز را گویند و آن رستنیی باشد که بیشتر در آشهای بیمار کنند و بعربی کزبره خوانند.
قورمایونلغتنامه دهخداقورمایون . [ ] (معرب ، اِ) قوریون . قورتایون . قوزتایون . کزبره است . (فهرست مخزن الادویه ).