لغتنامه دهخدا
حبق . [ ح َ ب َ ] (ع اِ) هر نبات مابین شجر و گیاه . بُته . بوتَه . و چون مطلق گویند، مراد پودنه ٔ وحشی است . بودنج برّی . پودینه . (منتهی الارب ). غاغ . پونه . فودنج برّی . فوتنج . پونه . حبق الماء. حبق التمساح . نمام . فوتنج نهری . نعنعالماء. و صاحب برهان گوید: گرم و خشک است