لغتنامه دهخدا
کروز. [ ک ُ ] (اِ) کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان ). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری ). عیش و نشاط و شادمانی و طرب . (برهان ) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرازیدن قریب اللفظ و المعنی است . (آنندراج ). طرب و شادی . (صحاح الفرس ). فرح . نشاط. (یادداشت مؤلف ) <span class="hl"