سیاههلغتنامه دهخداسیاهه . [هََ / هَِ ] (اِ) تفصیل رخوت و اسباب و اسامی مردم و کتاب و امثال آن . (برهان ). نوعی از دفتر و حساب و آنرا روزنامه نیز گویند و در آن تفصیل اسباب خانه و رخوت و لباس باشد نویسند. به اصطلاح متصدیان دفتر مسوده روزنامچه که آمدنی نقود یا اج
سیاههفرهنگ فارسی عمید۱. سیاه؛ سیاهی.۲. نوشته.۳. تکۀ کاغذ که فروشنده ریز کالاهای فروختهشده را در آن مینویسد و به خریدار میدهد؛ صورتحساب.
سیاههفرهنگ فارسی معین(هِ یا هَ)(اِ.) 1 - صورتحساب ، نوشته ای که در آن موارد دخل و خرج را بنویسند. 2 - زن بدکاره .
سیاهچهلغتنامه دهخداسیاهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ) قسمی از آهوی ماده . (ناظم الاطباء). || قلمه ٔ مو که سال قبل سر آن را هرس کرده باشند و آنرا لقمه نیز گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). || (ص ) مایل بسیاهی و سیاه رنگ . (ناظم الاطباء).
شاحیةلغتنامه دهخداشاحیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث شاحی . (ناظم الاطباء). اسبان گشاده دهان . ج ، شواحی . گویند: جأت الخیل شواحی ؛ یعنی دهان گشاده و گوئی «شحا فاه فحشا لهاه ». (اقرب الموارد).
شاعیةلغتنامه دهخداشاعیة. [ عی ی َ ] (اِخ ) نام یکی از فرق غلاة است . (خاندان نوبختی ص 258 از خطط مقریزی ج 4 ص 177).
سیاهه 1inventory 2واژههای مصوب فرهنگستانفهرستی از اقلام و پرسشها که از آن برای شناسایی رفتار و علایق و نگرشهای فرد استفاده میکنند
سیاهه 1inventory 2واژههای مصوب فرهنگستانفهرستی از اقلام و پرسشها که از آن برای شناسایی رفتار و علایق و نگرشهای فرد استفاده میکنند