کروزلغتنامه دهخداکروز. [ ک ُ ] (اِ) کروژ. (ناظم الاطباء) (برهان ). نشاط و شادمانی باشد. (جهانگیری ). عیش و نشاط و شادمانی و طرب . (برهان ) (ناظم الاطباء). شادی و با کرازان و کرا
کروزلغتنامه دهخداکروز. [ ک ُ ] (ع مص ) درآمدن در چیزی و پنهان گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن و مخفی شدن در مغاک یا غار. (از اقرب الموارد). || پناه بردن به کسی
کروزفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهشادی؛ نشاط؛ عیش و طرب: ◻︎ با کروز و خرمی آهو به دشت / میخرامد چون کسی کاو مست گشت (رودکی: ۵۳۴).
کروزوسلغتنامه دهخداکروزوس . [ ک ِ ] (اِخ ) پسر آلیات پادشاه لیدیه است که بعد از پدر جانشین وی شد و همه ولایات آسیای صغیر را که در طرف غربی رود هالیس بود به استثنای لیدیه و کیلیکیه