کار بازگذاشتنلغتنامه دهخداکار بازگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص مرکب ) تسلیم کاری به کسی . محول کردن کار به کسی : کار خود گر به خدا بازگذاری حافظای بسا عیش که با بخت خداداده کنی .حافظ.
واگذاردنلغتنامه دهخداواگذاردن . [ گ ُ دَ] (مص مرکب ) واگذار کردن . تسلیم کردن . || ترک گفتن . فروگذار کردن : یا فروگذاشت کنم یا واگذارم چیزی را از آنها که بر نفس خود پیمان گرفته ام
انداختنلغتنامه دهخداانداختن . [ اَ ت َ ] (مص ) افگندن . پرتاب کردن . پرت کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). افکندن . (آنندراج ). اِهواء. (ترجمان جرجانی مهذب عادل بن علی ) (
گذاشتنلغتنامه دهخداگذاشتن . [ گ ُ ت َ ] (مص ) نهادن . (برهان ). هشتن . قرار دادن . وضع کردن . برجای نهادن : عذب ؛ گذاشتن چیزی را. مغادرة؛ ماندن و گذشتن . اغدار؛ سپس گذاشتن شتر و گ
ارمنستانلغتنامه دهخداارمنستان . [ اَ م َ ن ِ ] (اِخ ) ارمن . ارمنیه . ارمینیه . (دمشقی ). ناحیه ای در آسیای غربی که از جانب شمال به گرجستان و از مشرق به بحر خزر و از جنوب به درّه ٔ