پیکارخواهلغتنامه دهخداپیکارخواه .[ پ َ / پ ِ خوا / خا ] (نف مرخم مرکب ) پیکارجوی . جنگ جوی . طالب جنگ . طالب حرب . خواستار رزم : نه سام و نریمان و گورنگ شاه نه گرشاسب جنگی پیکارخواه .<p class="a
کارخواه ـ کارسازclient-serverواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در آن کارخواه درخواستی برای کارساز میفرستد و کارساز آن درخواست را پردازش میکند و نتیجه را به کارخواه بازمیگرداند
کارخواه ـ کارسازclient-serverواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در آن کارخواه درخواستی برای کارساز میفرستد و کارساز آن درخواست را پردازش میکند و نتیجه را به کارخواه بازمیگرداند
پیشکارproxy server, proxyواژههای مصوب فرهنگستانکارسازی که بین کارخواه و کارساز اصلی قرار میگیرد و وظیفۀ آن تسریع، تسهیل و محدود کردن دستیابی به برخی پروندهها یا پایگاههاست
کارطلبلغتنامه دهخداکارطلب . [ طَ ل َ ] (نف مرکب ) کنایه از شجاع و بهادر. (غیاث ) (آنندراج ). کسی که در جستجو و تلاش کار باشد. (ناظم الاطباء). کارجو. کارخواه .
کارخواه ـ کارسازclient-serverواژههای مصوب فرهنگستانسامانهای که در آن کارخواه درخواستی برای کارساز میفرستد و کارساز آن درخواست را پردازش میکند و نتیجه را به کارخواه بازمیگرداند
پیکارخواهلغتنامه دهخداپیکارخواه .[ پ َ / پ ِ خوا / خا ] (نف مرخم مرکب ) پیکارجوی . جنگ جوی . طالب جنگ . طالب حرب . خواستار رزم : نه سام و نریمان و گورنگ شاه نه گرشاسب جنگی پیکارخواه .<p class="a