ریخیزلغتنامه دهخداریخیز. (اِ) چوبی که گاوآهن را بدان نصب کرده و آن رابر خیش بسته زمین را شیار کنند. (ناظم الاطباء) (از برهان ) (آنندراج ). چوب گاوآهن . (از شعوری ج 2 ص 18).
پرخشلغتنامه دهخداپرخش . [ پ َ رَ ] (اِ) پرَخج . پرخچ . فرخچ . فرخج . فرخش . کفل اسب . پشت اسب .(حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نسخه ٔ نخجوانی ). کفل و ساغری اسب و استر و غیره . (برهان ). در لغت نامه ٔ منسوب به اسدی آمده است : پرخش کفل باشد. منجیک گوید : راست چو پرخش بچشمم آید
رخشفرهنگ فارسی عمید۱. سرخ و سفید بههمآمیخته.۲. (اسم) آنچه به رنگ سرخ و سفید یا دارای خالهای سرخ باشد.
پرخشفرهنگ فارسی عمید۱. کفل؛ سرین.۲. کفل و ساغری اسب و استر: ◻︎ بور شد چرمهٴ تو از بس خون / که زدش بر پرخش و بر پهلو (مسعودسعد: لغتنامه: پرخش).
چرخشدیکشنری فارسی به انگلیسیcartwheel, circuit, circulation, gyration, pivot, rotation, round, spin, swing, swirl, turn, wheel, whirl
چرخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] چرخش، حرکت دَوَرانی مستمربهدور محور خود، حرکت فرفرهای چیزچرخنده، دوک، موتور▼ احساس چرخش، سرگیجه، دوار، منگی ◄ ناخوشی جهتچرخش، بهطرف راست (چپ)، درجهتِ [عکس] عقربۀ ساعت سرعت چرخش، دور موتور، نیروی چرخش، گشتاور چرخ تعادل مدار، مارپیچ، دایره طومار پیچش، گردش ◄ حرکت انحنادار
حوضچۀ چرخشturning basin, maneuvering basinواژههای مصوب فرهنگستانمحوطهای در یک آبراه یا بندر که کشتی میتواند در آن بچرخد
خودچرخشautorotationواژههای مصوب فرهنگستانشرایطی که در آن ملخهای بالگَرد بدون استفاده از قدرت موتور و براساس نیروهای آئرودینامیکی به گردش خود ادامه دهند
تونل فروچرخشspin tunnel, spinning tunnel, vertical tunnel, vertical wind tunnel, vertical spin tunnelواژههای مصوب فرهنگستانتونل بادی که جریان هوا در آزمونگاه آن عمودی و روبهبالا و مدل متصل، اما شناور است و در آن مشخصههای فروچرخشی مدل بررسی میشود