چربزبانفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشسخن، چربگفتار، شیرینزبان ۲. چاپلوس، زبانبهمزد، متملق، مداهنهگر ≠ بدزبان ۳. چاچول، چاچولباز، حراف، زبانباز
چربزبانیفرهنگ فارسی عمید۱. شیرینزبانی.۲. خوشامدگویی؛ چاپلوسی: ◻︎ دشمن، چو نکوحال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چربزبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵).
چربزبانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشسخنی، چربگویی، چرب گفتاری، شیرینزبانی ۲. تملق، چاپلوسی ۳. تعارف مداهنه، مجامله، مجیزگویی ۴. چربگویی، چربگفتاری
چربزبانیفرهنگ فارسی عمید۱. شیرینزبانی.۲. خوشامدگویی؛ چاپلوسی: ◻︎ دشمن، چو نکوحال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چربزبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵).
چربزبانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشسخنی، چربگویی، چرب گفتاری، شیرینزبانی ۲. تملق، چاپلوسی ۳. تعارف مداهنه، مجامله، مجیزگویی ۴. چربگویی، چربگفتاری
چربزبانیفرهنگ فارسی عمید۱. شیرینزبانی.۲. خوشامدگویی؛ چاپلوسی: ◻︎ دشمن، چو نکوحال شدی گرد تو گردد / زنهار مشو غره بدان چربزبانیش (ناصرخسرو: ۲۹۵).
چربزبانیفرهنگ مترادف و متضاد۱. خوشسخنی، چربگویی، چرب گفتاری، شیرینزبانی ۲. تملق، چاپلوسی ۳. تعارف مداهنه، مجامله، مجیزگویی ۴. چربگویی، چربگفتاری