پیلگوشکلغتنامه دهخداپیلگوشک . [ ش َ ] (اِمصغر مرکب ) مصغر پیلگوش . || گل ریواس . نورالریباس . گل ریواج . (برهان ). غدر. (مهذب الاسماء).
پیللغتنامه دهخداپیل . (اِ) فیل .کلثوم . مَرْدی ̍. عرداد. (منتهی الارب ). بر وزن و معنی فیل است . (آنندراج ). رجوع به فیل شود : نیل دهنده تویی بگاه عطیت پیل دمنده بگاه کینه گزار
پیللغتنامه دهخداپیل . (اِخ ) رابرت . سیاستمدار انگلیسی . متولد در چمبرهل بسال 1788م . وی چندبار نخست وزیر گردید و کاتولیک ها را از قیمومت دولت خارج ساخت و حزب محافظه کار را تشک
فیللغتنامه دهخدافیل . (معرب ، اِ) پیل . پستانداری است عظیم الجثه که راسته ٔ خاصی بنام راسته ٔ فیلان را به وجود می آورد. در راسته ٔ فیلان امروز فقط دو گونه موجود است ، یکی فیل آ
فیلگوشکلغتنامه دهخدافیلگوشک . [ ش َ ] (اِ مصغر) پیلگوشک . (فرهنگ فارسی معین ). مصغر فیلگوش . فیلگوش خرد. رجوع به فیلگوش شود.