پوشینۀ پیراشکافcircumscissile capsuleواژههای مصوب فرهنگستانپوشینهای که در امتداد خط عرضی باز میشود متـ . پوشینۀ مِجری pyxis, pyxidium
متقلبدیکشنری عربی به فارسیشطرنجي , پيچازي , داراي تحولا ت , پرشکاف , اندکي متلا طم , متغيرودستخوش تغيير وتبديل , متلون , دمدمي , بي ثبات , بي وفا
خورملغتنامه دهخداخورم . [ خ َ رَ ] (ع اِ) صخره با درزها. (منتهی الارب ) (از تاج العروس )(از لسان العرب ). سنگ بزرگ پرشکاف . (ناظم الاطباء).
ذودروءلغتنامه دهخداذودروء. [ دُ ] (ع ص مرکب ) طریق ذودروء؛ راه پرشکاف و آب کند. || (اِ مرکب ) خرقه و ریته ٔ ستور که تیرانداز در پس آن پنهان شود انداختن صیدرا. || حلقه ای که آنرا به نیزه ربایند.