خورشیدگرفتگیلغتنامه دهخداخورشیدگرفتگی . [ خ ُ گ ِ رِ ت َ / ت ِ ] (حامص مرکب ) حالت گرفتن خورشید. حالت خسوف . حالت کسوف . (یادداشت مؤلف ).
خورشیدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام هر، آفتاب، شمس، ضیاء، خور، میترا، هور لکۀ خورشیدی قرص خورشید خورشیدگرفتگی، آفتابگرفتگی، کسوف ◄ تیرهسازی چشمۀ آفتاب، جام سحر، آفتاب عالمتاب، خس
کسوفsolar eclipseواژههای مصوب فرهنگستانپنهان شدن خورشید در پشت ماه وقتی که ماه بین زمین و خورشید باشد و سایۀ ماه بر زمین بیفتد؛ این پدیده بهصورت جزئی و کلی و حلقوی رخ میدهد متـ . خورگرفت، خورشیدگرف
مسیر کسوفeclipse pathواژههای مصوب فرهنگستانمسیر سایۀ ماه بر زمین در طول کسوف کلی یا حلقوی متـ . مسیر خورگرفت، مسیر خورشیدگرفتگی
تیرهسازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ازی، کسوف، خاموشی، ناپدیدی، غروب افول، زوال، تیرهشدن آفتابزدگی، برنزه شدن تیرگی روابط، کدورت ◄ دشمنی خورشیدگرفتگی، آفتابگرفتگی، گرفتِ جزئی، قد
کسوففرهنگ انتشارات معین(کُ) [ ع . ] (مص ل .) خورشید گرفتگی ، هنگامی که کرة ماه بین زمین و خورشید طوری قرار بگیرد که مانع از تابش نور خورشید به قسمتی از سطح زمین شود.