پذیرش فنّاوریtechnology adoption, adoption of technologyواژههای مصوب فرهنگستانبخشی از فرایند اکتساب فنّاوری که به بومیسازی فنّاوری دریافتشده منجر میشود
فرضیة دیراکDirac hypothesis, Dirac-Jordan hypothesis, Dirac principleواژههای مصوب فرهنگستانفرضیهای مبنی بر اینکه مقادیر ثابتهای طبیعت، مانند ثابت جهانی گرانش و ثابت پلانک و بار بنیادی در طول زمان تغییر میکنند و تابعی از عمر عالماند
دیرش رخشآفتاب/ دیرش رخشافتابbright sunshine durationواژههای مصوب فرهنگستاندورۀ زمانیای که در آن تابش خورشیدی بهشدتی است که از اجسام سایههای آشکار ایجاد کند متـ . ساعات آفتابی
درپیشلغتنامه دهخدادرپیش . [ دَ ] (ق مرکب ) سابق . سابقاً. پیش از این . قبل از این . آنفا. (ناظم الاطباء). متقدما. در جلو: اسلاف ، تقدم ؛ در پیش فرستادن . (دهار).- در پیش آمدن ؛ نزدیک آمدن . (ناظم الاطباء).- || قبل از این آمدن . (ناظم الاطباء).- || مقاومت نم
درشلغتنامه دهخدادرش . [ دَ ] (اِ) پایگاه و طویله ٔ اسبان . (برهان ) (آنندراج ) : جای علفش نه زین کهن درش از خوشه ٔ چرخ و گوشه ٔ عرش . خاقانی (در صفت براق ).|| در فرس باستان (هخامنشی ) به معنی جرأت کردن و جسارت ورزیدن است . (یسنا
پذیرشلغتنامه دهخداپذیرش . [ پ َ رِ ] (اِمص ) مصدر دوم پذیرفتن . قبول . پذیرفتاری . تعهّد. تقبّل . فرمانبرداری . (برهان ) : و به بخارا شدند [ یعنی حسین طاهر و عبداﷲ صابونی ] و امیر خراسان را پذیرشها کردند به مالهاء بزرگ . (تاریخ سیستان ).بدادو دهش دل بیارای ورای
پذیرشفرهنگ فارسی عمید۱. پذیرفتاری؛ پذرفتاری؛ قبول.۲. تعهد؛ آگرمان.۳. فرمان برداری.۴. (اسم) قسمتی در بیمارستان، هتل و امثال آن که وظیفۀ متصدی آن ثبتنام مراجعین است.
پذیرشدیکشنری فارسی به انگلیسیadmission, admittance, acceptability, acceptableness, acceptance, allowance, assent, compliance, intake, receipt, reception, resignation, sanction, tolerance, yes
پذیرشفرهنگ فارسی معین(پَ رِ) (اِمص .) 1 - فرمانبرداری . 2 - قبول . 3 - به رسمیت شناخته شدن نمایندة یک دولت نزد دولتی دیگر.
پذیرشلغتنامه دهخداپذیرش . [ پ َ رِ ] (اِمص ) مصدر دوم پذیرفتن . قبول . پذیرفتاری . تعهّد. تقبّل . فرمانبرداری . (برهان ) : و به بخارا شدند [ یعنی حسین طاهر و عبداﷲ صابونی ] و امیر خراسان را پذیرشها کردند به مالهاء بزرگ . (تاریخ سیستان ).بدادو دهش دل بیارای ورای
بهره پذیرشلغتنامه دهخدابهره پذیرش . [ ب َ رَ / رِ پ َ رِ ] (اِمص مرکب ) قابلیت تقسیم . (دانشنامه ٔ علایی ص 114).
پذیرشفرهنگ فارسی عمید۱. پذیرفتاری؛ پذرفتاری؛ قبول.۲. تعهد؛ آگرمان.۳. فرمان برداری.۴. (اسم) قسمتی در بیمارستان، هتل و امثال آن که وظیفۀ متصدی آن ثبتنام مراجعین است.
بازرسی پذیرشacceptance inspectionواژههای مصوب فرهنگستانوارسی پایانی برای اطمینان از اینکه در تأسیسات یا سامانهای، استانداردهای مشخص فنی یا اجرایی رعایت شده باشد
برنامۀ پذیرشacceptance planواژههای مصوب فرهنگستاندستورالعملی معین برای انجام فعالیتهایی در پشتیبانی از الزامات پذیرش مسیر