لغتنامه دهخدا
پای بز افکندن . [ ی ِ ب ُ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از بیطاقت و بی آرام شدن و سحر کردن باشد چه گویند که قصابان افسونی خوانند و بر پای بزی بدمند ویا چیزی بنویسند و ببندند و آن بز را به صحرا سردهند تمام گله ٔ گوسفندان و بزها پیش آن بز آیند و قصابان هرکدام را که خواهند بگیرند