ماتmatte, flat 3واژههای مصوب فرهنگستانویژگی سطحی که برّاقیت آن در زاویۀ 60 درجه در گسترۀ صفر تا ده و در زاویۀ 85 درجه در گسترۀ صفر تا پانزده قرار دارد
ورنی ماتflat varnish, matte varnishواژههای مصوب فرهنگستاننوعی ورنی که با درصد معینی ماتکننده ترکیب میشود تا در هنگام خشک شدن جلوهای مات بیابد
لطافةدیکشنری عربی به فارسیدلجويي , مهرباني , خوشرويي , مدارا , سازگاري , مطبوعيت , نرمي , ملا يمت , خوش مشربي , خوش معاشرتي
عبطةلغتنامه دهخداعبطة. [ ع َ طَ ] (ع اِ) گویند مات فلان عبطة؛ یعنی جوان و صحیح و تندرست مرد. (اقرب الموارد)(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) : من لم یمت عبطة یمت هرماًللموت کاس و المرء ذائقها.امیةبن الصلت (منتهی الارب ).