چوارلغتنامه دهخداچوار. [ چ َ ] (اِخ ) یکی از بخش های ده گانه شهرستان ایلام حدود آن بشرح زیر است : از طرف شمال به ارتفاعات کوه شرازول و بخش ایوان از طرف خاور به ارتفاعات کوه بانگول و دهستان خزل بخش شیروان چرادول از جنوب به بخش صالح آباد و سیاه کوه از باختر به مرز عراق . منطقه ای است کوهستانی .
چوارلغتنامه دهخداچوار. [ چ ُ ] (اِخ ) مرکز بخش چوار شهرستان ایلام است که در 18 هزارگزی شمال باختر ایلام کنار راه شوسه ٔ ایلام به شاه آباد واقع شده . کوهستانی و سردسیر است . 400 تن سکنه دارد. از چشمه و رودخانه ٔ مورت آبیاری می
ویارلغتنامه دهخداویار. (اِ) میل و هوس زنان آبستن . (از ابن البیطار) ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). آرزوانه را گویند،و این زنان آبستن را اف
خاویارلغتنامه دهخداخاویار. (اِ) تخم انواع مختلف ماهی اسیپنسر یا سگ ماهی است که بصورت ماده ٔ غذایی در آمده است . لغت خاویار که در اکثر زبانهای اروپایی - باستثنای روسی یکی است ، ظاهراً باید از ریشه ٔ ترکی یا تاتاری گرفته شده باشد (گرچه ترکها امروز آنرا خاویاه مینامند که محتملاً از کلمه ٔ کاویالا
گویارلغتنامه دهخداگویار. (اِخ ) از جمله دانشمندانی است که به سال 1880 م . به کشف و خواندن خط میخی وان [ شهری در مشرق آسیای صغیر ] موفق گردید. (ایران باستان ج 1 ص 48).
گویارلغتنامه دهخداگویار. [ گ َ / گُو ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مخفف گاویار مرکب از گو به معنی گاو و بقر + یار، پسوند معاونت . گاوبان . گوگل بان مخفف گاوباره . دوست دارنده ٔ گاو.(آنندراج ). گوبار. رجوع به گاوباره و گوباره شود.
ویارلغتنامه دهخداویار. (اِ) میل و هوس زنان آبستن . (از ابن البیطار) ویار گاهی به صورت تهوع و استفراغ و گاه به شکل بد آمدن از بعض چیزها و زمانی به صورت اشتها داشتن و هوس چیزی را کردن و آن را بسیار دوست داشتن ظاهر می شود.(فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). آرزوانه را گویند،و این زنان آبستن را اف