ماهچهلغتنامه دهخداماهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه یعنی ماه کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). || هلال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طوطی بچگان را سلب سبز بریدندشلوارک با ماهچ
ماهچهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهشیئی به شکل هلال از جنس طلا یا نقره که بر سر علم، گنبد، یا قبه نصب میکردند.
ماهیچهگویش اصفهانی تکیه ای: mâhiča طاری: mâhiča طامه ای: mâhiča طرقی: mâhiča کشه ای: mâhiča نطنزی: mâhiča
ماهیچة ساق پاگویش اصفهانی تکیه ای: mâhičapâ طاری: mâhičapâ طامه ای: mâhičapâ طرقی: mâhiča-ye pâ کشه ای: mâhiča sâq-e pâ نطنزی: mâhičapâ
ماهچهرفرهنگ نامها(تلفظ: māh čehr) آن که چهرهاش مانند ماه تابان باشد ، ماه چهره ، ماهرو ؛ (به مجاز) زیبا رو .
منجوقلغتنامه دهخدامنجوق . [ م َ / م ُ ] (اِ) ماهچه ٔ علم و چتر... معلوم نشد که این لفظ ترکی است یا فارسی ، چون قاف دارد ظاهر می شود فارسی است . (فرهنگ رشیدی ). ماهچه ٔ علم و چتر
منجوشلغتنامه دهخدامنجوش . [ م َ ] (اِ) ماهچه ٔ علم ، ظاهراً مبدل منجوق است . (غیاث ) (آنندراج ). رجوع به منجوق شود.
طاسک منجوقلغتنامه دهخداطاسک منجوق . [ س َ ک ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب )منجوق . ماهچه ٔ علم . و طاسک چیزی است شبیه به طاس کوچک که در منجوق و پرچم تعبیه میشده است : ز موج خون که بر
غازانیلغتنامه دهخداغازانی . (اِخ ) (کوشک ...) نام محلی قرب تبریز که امیر تیمور گورکان در سفری به تبریز در آن جا توقف کرد. مؤلف حبیب السیر آرد : و از آنجا ماهچه ٔ رایت گیتی فروز پ