لغتنامه دهخدا
وکع. [ وَ ] (ع مص ) مشت بر بینی کسی زدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گزیدن مار و کژدم . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). || فرونشستن ماکیان جهت گشنی کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || از درد افتادن شتر. || سرزنش نمودن کسی را به کاری . (من