پهلوگاه ویژۀ اتوبوسbus bayواژههای مصوب فرهنگستانانشعاب یا قسمت عریضشدهای از راه که به اتوبوسها امکان میدهد، بدون اینکه مزاحم جریان شدآمد شوند، برای سوار شدن یا پیاده کردن مسافر توقف کنند متـ . پهلوگاه
واگوییcalling outواژههای مصوب فرهنگستانبازخوانی دادههای گفتاری بهوسیلۀ خدمه یا ناظر زمینی برای کمک به خلبان یا دیگر خدمه
گُوِة انبارhatch wedgeواژههای مصوب فرهنگستانگوهای چوبی برای محکم کردن زهوار دهانهپوش و دهانهپوش بر روی دهانه
کار اصطلاحشناسی موردی،واژهگزینی موردیad hoc terminology workواژههای مصوب فرهنگستانحل مسائل جاری اصطلاحشناسی نظیر جستوجوی واژههای جدید و معادلها و مترادفها
وه وهلغتنامه دهخداوه وه . [ وَه ْ وَه ْ ] (صوت ) خه خه . زه زه ! به به . بخ بخ . بارک اﷲ. آفرین . احسنت . تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه . زهی . (یادداشت مرحوم دهخدا). وه وه کلمه ای است دال بر تعجب و شگفتی . شگفتا. عجبا. (انجمن آرا) : ای سرو بلند قامت
وهثلغتنامه دهخداوهث . [ وَ ] (ع مص ) کوشیدن و ستیهیدن در چیزی . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). || سخت سپردن زیر پای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). و فعل آن از باب ضرب آید. (منتهی الارب ).
وهمةلغتنامه دهخداوهمة. [ وَ م َ ] (ع ص ، اِ) مؤنث وهم . (منتهی الارب ). رجوع به وهم شود. || ناقه ٔ رام فربه توانا. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || درد زه و درد ولادت . (غیاث اللغات ).
بهفرهنگ فارسی عمیدکلمۀ تعجب و تحسین که در مقام شگفتی از خوبی و پسندیدگی چیزی گفته میشود؛ بهبه؛ وهوه؛ پهپه.