وهلغتنامه دهخداوه . [ وَه ْ ] (صوت ) کلمه ای است که در محل تحسین گویند، و آن را مکرر نیز کنند. (از انجمن آرا) (آنندراج ). کلمه ای است که در محل انتعاش طبیعت به طریق تحسین گوین
وحلغتنامه دهخداوح . [ وَح ح ] (ع اِ صوت ) زجری است گاو را. (منتهی الارب ) مبنی بر سکون کلمه ای است که با آن گاو را میرانند. (ناظم الاطباء).
وحلغتنامه دهخداوح .[ وَح ح ] (اِخ ) مردی درویش : هو افقر من وح او من الوتد. (منتهی الارب ). نام مردی فقیر. (ناظم الاطباء).
وه وهلغتنامه دهخداوه وه . [ وَه ْ وَه ْ ] (صوت ) خه خه . زه زه ! به به . بخ بخ . بارک اﷲ. آفرین . احسنت . تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه . زهی . (یادداشت مرحوم دهخد
وه وهلغتنامه دهخداوه وه . [ وَه ْ وَه ْ ] (صوت ) خه خه . زه زه ! به به . بخ بخ . بارک اﷲ. آفرین . احسنت . تبارک اﷲ. ماشأاﷲ. به نام ایزد. تعالی اﷲ. زه . زهی . (یادداشت مرحوم دهخد