وقفیلغتنامه دهخداوقفی . [ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سیانکوه بخش اردل شهرستان شهرکرد اصفهان . سکنه 254 تن . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
وقیفیلغتنامه دهخداوقیفی . [ وِق ْ قی فا ] (ع مص ) خدمت کردن نصرانی کلیسای را. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ).
وقفةلغتنامه دهخداوقفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) پی که بر کمان پیچند. || پی بالای گرده ٔ علیا. هما وقفتان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (اقرب الموارد). || ایست . درنگ . مکث . توقف : چه یوسف شربتی در دلو خورده چه یونس وقفه ای در حوت کرده . نظامی .</p
وقیفةلغتنامه دهخداوقیفة. [ وَ ف َ ] (ع اِ) بز کوهی که در پناه سنگی ایستاده باشد از بیم سگان و فرودآمدن نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
ناصریلغتنامه دهخداناصری . [ ص ِ ] (اِخ ) (قنات ...) از قنوات وقفی تهران در سمت مغرب ، مقدار آب 5 سنگ ،مسافت مادرچاه تا شهر یک فرسنگ . (یادداشت مؤلف ).
موقفیلغتنامه دهخداموقفی . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابوحریز موقفی مصری . از محدثان بود و از محمدبن کعب قرظی روایت داشت و عبداﷲبن وهب و سعیدبن کثیربن عفیر که خود منکر حدیث بود از او روایت دارند. (از لباب الانساب ).
موقفیلغتنامه دهخداموقفی . [ م َ ق ِ ] (ص نسبی ) منسوب است به موقف ، و آن محله ای است در فسطاط مصر. (از لباب الانساب ).