وعابلغتنامه دهخداوعاب . [ وِ ] (ع اِ) جایهای فراخ و گشاده از زمین . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). و این جمع وعب است . (اقرب الموارد). رجوع به وعب شود.
وحابلغتنامه دهخداوحاب . [ وُ ] (ع اِ) بیماریی است شتر را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد از صغانی ) (آنندراج ). یک نوع بیماریی است مر شتران را. (ناظم الاطباء).
وهابلغتنامه دهخداوهاب . [ وَهَْ ها ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی : تا مآب و مصیر و ملجاء خلق نبود جز به خالق وهاب . سوزنی .داری هبت از ایزد وهاب سه نعمت عیش هنی و طبع سخی و کف واهب .سوزنی .
وهابلغتنامه دهخداوهاب . [ وَهَْ ها ] (ع ص ) بخشنده . (مهذب الاسماء). نیک بخشنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بسیار بخشنده . (غیاث ) : تویی وهاب مال و جز تو واهب تویی فعال جود و جز تو فاعل .منوچهری .
وعبلغتنامه دهخداوعب . [ وَ ] (ع ص ، اِ) راه گشاده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ). راه گشاد و وسیع. (ناظم الاطباء). ج ، وعاب . (المنجد). || (مص ) تمام گرفتن چیزی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (آنندراج ).